مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم
مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم

دو خاطره زیبا از شهید مهدی صابری فرمانده خط شکنان تیپ فاطمیون

ع - ت

قواعد جنگ مردانه

یکی از بچه ها تعریف می کرد و می گفت با حمله به تکفیری ها و عقب راندن آنان ، یکی از اعضای جبهه کفر را در حالی که جنایتهای مختلفی کرده بود و آثار شکنجه مردم بی گناه توسط آنها در همه جا نمایان بود به اسارت درآوردیم. من که از کشتار فجیع مردم و بریدن سرهای زنان و کودکان به ستوه آمده بودم از کوره در رفتم و یک کتری آب را روی آتش گذاشتم بعد از جوش آمدن کتری ، خطاب به آن جانور وحشی گفتم آلان غیظ و غضب مختار را به تو می چشانم تا بفهمی شکنجه کردن و قتل و عام مردم چه طعمی دارد همینکه کتری را از روی اجاق برداشتم تا به طرف آن ملعون بروم دیدم شهید مهدی صابری مچ دست مرا گرفت و گفت: "چه می کنی؟ می خواهی امام زمان (عج) از دست ما ناراحت بشه" راست هم می گفت آن جانور هر چند جنایت کرده بود اما باز یک "اسیر" محسوب می شد و این اوج معرفت و قلب رئوف و مهربان مهدی را می رساند که هیچ گاه از قواعد جنگ مردانه خارج نمی شد و همیشه خود را از نگاه امام عصر (عجل الله تعالی) بیرون نمی دید.

شهید مهدی صابری فرمانده خط شکن فاطمیون

 

انتظار حوریان بهشتی

یکی از دوستان نزدیک آقا مهدی می گفت با خانمم صحبت کردم و از ایشان خواستم چند نفر دختر خوب و مذهبی را معرفی کند تا آنها را برای مهدی معرفی کنم تا از میانشان یکی را برای همسری برگزیند بعد از مدتی خانمم گفت ماموریت انجام شد! چند دختر خانم فهمیده و نجیب و زیبا رو را پیدا کرده ام تا دوستتان هرکدامشان را پسند کرد مقدمات مراسم خواستگاری محیا شود. خوشحال آمدم پیش مهدی صابری و گفتم: داداش جون برات یک خواب خوش دیدم! چند نفر دختر خانم هستند که باید یک نگاهی به بَر و رویشان بیندازی تا یکی را برایت گلچین کنیم! مهدی در حالی که لبخند می زد گفت:

" جوابم منفیه" اصرار کردم و گفتم شما ببین حالا نپسندیدی عیبی نداره چیزی رو از دست ندادی مهدی که اصرار من رو دید گفت: " نمی شه چون حوریان بهشتی در آسمان برای رسیدن به من دارن لحظه شماری می کنند!"

تعجب کردم و منظورش رو نفهمیدم... چند هفته ای نگذشت که خبر آوردند: مهدی به آسمان پر کشید!