مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم
مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم

دفتر خدمتگذار!!

ع-ت

یک روز صبح وقتی بعد از یک هفته کاری از محل ماموریتم به مقر تیپ فاطمیون وارد شدم  یک کاغذA4 ( درست یادم نیست شایدم A3 بود) که به درب یکی از اتاق های تیپ در طبقه همکف چسبانده بودند توجهم رو جلب:

 

 "دفترفرماندهی تیپ"

 

 با خودم گفتم بارک الله به ابوحامد! بدون تشریفات و بدون استفاده از تابلوهای بزرگ رنگی برای معرفی دفتر فرماندهی در کمال سادگی به یک برگه ساده A4 اکتفا کرده!

شب رو در محل تیپ به صبح گذروندم و با دوستان گپ و گفتی داشتیم صبح زود بعد از نماز صبح و نرمش سنگین روزانه (که برای بچه های تیپ اجباری بود و در مدتی که در تیپ مستقر بودم حسابی بدنم فرم پیدا کرده بود و از وزنم کم شده بود!) جهت صرف صبحانه به اتاق پذیرایی وارد شدم. کادر اصلی تیپ معمولا سه وعده صبحانه و نهار و شام را در کنار هم تناول می کردند و راس ساعت معینی صرف غذا صورت می گرفت. با اینکه اعضای تیپ فاطمیون نیروهای رسمی نظامی نبودند بلکه داوطلب مردمی محسوب می شدند اما همه از ابوحامد نظم و انظباط کاری رو درس گرفته بودند. بچه ها حتی برای خوردن صبحانه لباس های نظامی منظم و مرتب و تمیزی می پوشیدند و در کل نظم اداری کاملی در تیپ وجود داشت. اونروز صبحانه را خوردم و وسایلم رو جمع و جور کردم و منتظر شدم  ببینم وسیله نقلیه ای به سمت جنوب(منطقه درعا) حرکت می کند یا نه؟ انتظارم زیاد طول نکشید ابوحامد هم به سمت جنوب حرکت می کرد سریع پریدم و در صندلی عقب ماشین جاخوش کردم!...

هفته بعد که دوباره از محل ماموریتم به مقر تیپ برگشتم بازهم همون برگه A4 توجهم رو جلب کرد اما ایندفعه متن نوشته فرق کرده بود:

 

"دفتر خدمتگذار" !!

 

چند لحظه مکث کردم و با خودم گفتم شاید دفتر فرماندهی تیپ به اتاق دیگه ای منتقل شده و اینجا اتاق خدمه و آبدارچی و نظافت چی ها باشه. بی توجه  از کنار اتاق رد شدم و اونروز هم گذشت ومن به مرخصی اومدم...

دوهفته ای از اومدنم نگذشته بود که خبر شهادت ابوحامد(علیرضا توسلی) رو آوردند...

بعد از تشییع پیکر پاک ابوحامد در مشهد ناخودآگاه ذهنم دوباره سُر خورد و رفت سراغ همون کاغذ A4! 

کنجکاویم باعث شد تا از یکی از بچه ها جریان عوض شدن متن کاغذ رو بپرسم که با آه و حسرت گفت:

ابوحامد دفترش رو از طبقه بالا به طبقه همکف منتقل کرده بود تا مراجعه کنندگان برای دیدنش اذیت نشن و دفترش برای رفت و آمد ارباب رجوع دم دست باشه. یکی از بچه های تیپ برای معرفی دفتر جدید، متن درشت "فرماندهی تیپ" رو در برگه تایپ می کنه و می زنه روی دفتر حاجی، وقتی ابوحامد میاد و متوجه می شه می گه فرماندهی تیپ یعنی چی؟ فرمانده همه ما امام حسینه! کاغذ رو بردارید! بچه ها می گن بلاخره باید چیزی بنویسیم تا دفتر معرفی بشه! حاجی بلافاصله می گه بنویسید دفتر خدمتگذار!... راست هم می گفت ابوحامد خدمتگذار واقعی بچه های فاطمیون بود. نه تنها خدمتگذار بلکه براشون پدری دلسوز و مهربان بود. فیلم بازی نمی کرد وقتی می گفت خدمتگذار در عمل هم همینطور بود. فرمانده بود اما به قدری تواضع و نجابت داشت که اگر برای اولین بار ملاقاتش می کردی با یک نیروی عادی تمایز نمی دادی و فرق نمی گذاشتی با اینکه خودش یک آدم روشنفکر و تحلیلگر مسائل سیاسی و منطقه ای بود ، با اینکه طراح عملیاتهای چیریکی وجنگهای نامنظم و نیز طراح عملیاتهای کلاسیک و منظم علیه تکفیریها بود ، با اینکه خیلی از عملیاتهای موفق که در نجات سوریه نقش کلیدی رو داشت مدیون فرماندهی وتدبیر نظامی او بود اما ذره ای منیت و غرور و کبر رو نه در رفتار و نه در گفتار و نه حتی در چشمانش پیدا نمی کردی و نمی دیدی ابوحامد شاگرد واقعی مکتب ابوتراب بود!