مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم
مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم

پیش بینی شهادت جمع حاضر در این عکس توسط شهید ابوحامد

ع-ت

 

نیمه دوم بهمن ماه سال 93 بود که حاج قاسم سلیمانی قبل از یک عملیات بسیار مهم و کلیدی در جمع مدافعین حرم حضور پیدا کرد و بچه ها با او عکس های یادگاری متعددی انداختند در زمان انداختن عکس زیر ، سردار شهید علیرضا توسلی(ابوحامد) فرمانده دلاور تیپ فاطمیون به شوخی و لبخندزنان گفت:

شهدا به ترتیب!

اتفاقا این شوخی و یا بهتره بگم این پیش بینی درست از آب در آمد و همه عزیزانی که در این جمع هستند (بجز سردار قاسم سلیمانی که شهید زنده هست) یکی یکی پر کشیدند. آخرین نفر این عکس هم (بعد از تصویرشهید توسلی) سردار حسین یادپا بود که  هفته پیش خبر آمد کربلایی شد و به جمع دوستان شهیدش پیوست.

اگر دقت کنید در یکی از پست های وبلاگ که به نام "لبخند حاجی" هست چهره سردار یادپا را (قبل از شهادت) به خاطر رعایت مسائل حفاظتی پوشانده و محو کرده بودم که با شهادت ایشان این چهره نیز آشکار شد و عکس کامل گردید. این سرباز گمنام امام زمان (عج) در عملیاتی که به نام حضرت زهرا سلام الله علیها بود از ناحیه پهلو هدف گلوله های تکفیریها قرار گرفت و پیکر مطهرش هم بدست آن ملعونها افتاد...

شهیدان: علی سلطان مرادی ،عباس عبداللهی ،علی رضا توسلی(ابوحامد) و حسین یادپا در کنار حاج قاسم سلیمانی

شهیدان: علی سلطان مرادی ،عباس عبداللهی ،علی رضا توسلی(ابوحامد) و حسین یادپا

در کنار حاج قاسم سلیمانی

خاطره ای از آخرین یاد داشت شهید مهدی صابری فرمانده خط شکن نیروی ویژه تیپ فاطمیون

ع-ت

شهید مهدی صابری فرمانده گروهان ویژه خط شکن تیپ فاطمیون

سید تعریف می کرد و می گفت داشتیم به منطقه عملیاتی اعزام می شدیم در راه یک نوار نوحه سینه زنی گذاشته بودم این نوار را با مهدی زیاد گوش کرده بودم و کاملا برامون تکراری بود. برای همه معمول اینه که وقتی یک نواری تکراری می شه دیگه اون حس و حال و اشتیاق اولیه برای گریه کردن به وجود نمی یاد خصوصا اینکه اون نوار مداحی "نوحه" باشه نه "روضه".

شهید مهدی صابری فرمانده گروهان ویژه خط شکن تیپ فاطمیون

 اما اونروز با روزهای دیگه فرق می کرد یک نواری که قبلا بیش از ده ها بار انرو گوش کرده بودیم در ماشین گذاشته بودم و به راهمون ادامه می دادیم همینکه داشتم رانندگی می کردم متوجه شدم مهدی به پهنای صورتش داره اشک می ریزه و گریه می کنه تو حال و هوای خودش بود بعد دیدم یک ورقه کاغذ برداشت و شروع کرد به نوشتن. در حال نوشتن بود که به مقصد رسیدیم و وقتی ماشین ترمز کرد مهدی هم سرش را از اون برگه بلند کرد و اون رو روی داشبورت ماشین گذاشت و رفتیم برای عملیات... بعد از عملیات ایندفعه تنها بسوی ماشین برگشتم چون مهدی آسمانی شده بود در حال روشن کردن ماشین بودم که یک دفعه دیدم برگه ای کف ماشین افتاده اون رو برداشتم و نگاهش کردم بله همون برگه ای بود که مهدی در حال نوشتن مطالبی روی اون بود آخرین نوشته آقا مهدی! قطعه شعری در وصف حضرت علی اکبر علیه السلام! مهدی عاشق حضرت علی اکبر(علیه السلام) بود وقتی ازش پرسیدم اسم گروهان ویژه خط شکنت رو چی بذاریم فوری گفت بگذارید گروهان حضرت علی اکبر(علیه السلام) حتی اسم هیات عزاداری محله اشون هم به اسم علی اکبر(علیه السلام) هست وقتی می خواست آقا رو صدا بزنه می گفت علی اکبر لیلا! ابتدای شعرش هم همین رو گفته.

«بسم‌ الله الرحمن الرحیم»

یا علی اکبر لیلا؛

عشقت میان سینه من پا گرفته * شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی * حالا که کار عاشقی بالا گرفته

عمریست آقاجان دلم از دست رفته * پایین پای مرقدت ماوا گرفته

گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب * شش گوشه هم با نور تو ماوا ...

شعری که با رسیدن ماشین به مقصد نتونست کلمه آخرش رو کامل کنه! حالا فهمیدم انروز گریه جانسوز مهدی برای کدام یک از اولیای خدا بود! کسی که مهدی به او علاقه زیادی داشت و همین علاقه هم باعث شد حضرت علی اکبرعلیه السلام او را به مهمانی خود قبول کنه. مهدی جان سلام ما رو به آقا برسون...

دو خاطره زیبا از شهید مهدی صابری فرمانده خط شکنان تیپ فاطمیون

ع - ت

قواعد جنگ مردانه

یکی از بچه ها تعریف می کرد و می گفت با حمله به تکفیری ها و عقب راندن آنان ، یکی از اعضای جبهه کفر را در حالی که جنایتهای مختلفی کرده بود و آثار شکنجه مردم بی گناه توسط آنها در همه جا نمایان بود به اسارت درآوردیم. من که از کشتار فجیع مردم و بریدن سرهای زنان و کودکان به ستوه آمده بودم از کوره در رفتم و یک کتری آب را روی آتش گذاشتم بعد از جوش آمدن کتری ، خطاب به آن جانور وحشی گفتم آلان غیظ و غضب مختار را به تو می چشانم تا بفهمی شکنجه کردن و قتل و عام مردم چه طعمی دارد همینکه کتری را از روی اجاق برداشتم تا به طرف آن ملعون بروم دیدم شهید مهدی صابری مچ دست مرا گرفت و گفت: "چه می کنی؟ می خواهی امام زمان (عج) از دست ما ناراحت بشه" راست هم می گفت آن جانور هر چند جنایت کرده بود اما باز یک "اسیر" محسوب می شد و این اوج معرفت و قلب رئوف و مهربان مهدی را می رساند که هیچ گاه از قواعد جنگ مردانه خارج نمی شد و همیشه خود را از نگاه امام عصر (عجل الله تعالی) بیرون نمی دید.

شهید مهدی صابری فرمانده خط شکن فاطمیون

 

انتظار حوریان بهشتی

یکی از دوستان نزدیک آقا مهدی می گفت با خانمم صحبت کردم و از ایشان خواستم چند نفر دختر خوب و مذهبی را معرفی کند تا آنها را برای مهدی معرفی کنم تا از میانشان یکی را برای همسری برگزیند بعد از مدتی خانمم گفت ماموریت انجام شد! چند دختر خانم فهمیده و نجیب و زیبا رو را پیدا کرده ام تا دوستتان هرکدامشان را پسند کرد مقدمات مراسم خواستگاری محیا شود. خوشحال آمدم پیش مهدی صابری و گفتم: داداش جون برات یک خواب خوش دیدم! چند نفر دختر خانم هستند که باید یک نگاهی به بَر و رویشان بیندازی تا یکی را برایت گلچین کنیم! مهدی در حالی که لبخند می زد گفت:

" جوابم منفیه" اصرار کردم و گفتم شما ببین حالا نپسندیدی عیبی نداره چیزی رو از دست ندادی مهدی که اصرار من رو دید گفت: " نمی شه چون حوریان بهشتی در آسمان برای رسیدن به من دارن لحظه شماری می کنند!"

تعجب کردم و منظورش رو نفهمیدم... چند هفته ای نگذشت که خبر آوردند: مهدی به آسمان پر کشید!

خاطره ای از شجاعت شهید مهدی صابری + عکس

ع-ت

به قطع و یقین شهید مهدی صابری فرمانده گروهان خط شکن علی اکبر علیه السلام یکی از شجاعترین و دلیرترین فرماندهان میدانی تیپ فاطمیون بود. در یکی از عملیات ها در شهر حلب در حالی که دشمن تکفیری با موشک های بسیار پیشرفته کورنت و تاو نسل 2 (اهدایی اسرائیلی ها و آمریکایی ها به جبهه النصره و ارتش آزاد) ادوات زرهی رو به آتش می کشید و به همین علت هم هیچ تانک و نفر بری جرات مانور قدرت در آن عملیات رو نداشت به آقا مهدی اطلاع می دهند که عده ای از رزمندگان فاطمیون زخمی شده اند و به دلیل آتش سنگین دشمن و از جمله استفاده از موشک های هدایت شونده تاو ، امکان جابجایی مجروحین وجود نداره! این فرمانده شجاع بدون تردید و مصلحت اندیشی های دنیوی سراغ یک نفربر می ره و با علم به اینکه ممکنه مورد اصابت موشک قرار بگیره و زنده زنده در آتش بسوزه ابراهیم وار ، وارد آتش میدان دشمن می شه و تک و تنها به سراغ مجروحین می ره و همه اونها رو یکی یکی سوار نفر بر می کنه و به بسلامت بیرون میاد...

عکس زیر شهید مهدی صابری رو در کنار حاج قاسم سلیمانی نشون می ده ، آقا مهدی در حالی که موهاش ژولیده است و خستگی عملیات روی چهرش نشسته در این عکس دیده می شه...