مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم
مدافعین حرم

مدافعین حرم

خاطرات و یاد داشتهای یک مدافع حرم

نجات شش هزار نفر از محاصره تکفیریها توسط سردار عاشورایی شهید حسین یادپا

ع-ت

خبر رسید سردار رشید اسلام حاج حسین یادپا هم چند روز پیش در سوریه آسمانی شد. هنوز نمی دونم خبر چند نفر از بچه ها و دوستانم رو خواهم شنید! به شدت دلنگرانم! قرار بود تو این معرکه و عملیات جدید اونجا باشم بچه ها خبر داده بودن قراره یه جشن عروسی برای تکفیریها راه بندازن اما با شروع عملیات راه بسته شد. البته گفتن اوایل این هفته انشاءالله عازمم.تا خدا چی مقدر کرده باشه. اما براتون از حاج حسین بگم. حاج حسین رو اولین بار در معرکه کهرباء دیدم معرکه ای که با جان فشانی حاج حسین و مشاوره نظامی اون حدود شش هزار نفر از خطر محاصره تکفیریها نجات پیدا کرده و جان بدر بردند! جاده دمشق _ درعا از ناحیه ایستگاه نیروگاه برق(کهرباء) شهر شیخ مسکین شبانه مورد هجوم صدها نفری مزدوران آمریکایی (ارتش به اصطلاح آزاد) قرار گرفت. 

تلاش نیروهای تکفیری برای گرفتن این جاده بخاطر جدا کردن کامل استان درعا و مناطق وسیع حومه اون و بستن راه تدارکاتی و لجستیکی درعا - دمشق و در نهایت محاصره شش هزار نفر از نیروهای مردمی و بومی و یا نظامی منطقه و  نیز سقوط کامل پادگان های مهمی چون پادگان ازرع بود. ازرع یکی از بزرگ ترین پادگان های سوریه است و در صورت سقوط  می تونه به جهت دارا بودن امکانات و مهمات و ادوات وسیع معادلات سوریه را به نفع تکفیریها عوض بکنه.

اما اینها همه دلایل طمع تکفیریها و حملات ممتد اونها برای گرفتن این جاده نیست یکی از اصلی ترین دلیل حمله برای تصرف این جاده قولیه که رژیم صهیونیستی به تکفیریها داده و اون ایجاد منطقه پرواز ممنوع در جنوب سوریه به شرط موفقیت قطع جاده درعا - دمشق توسط تکفیریها هستش!! تکفیریها هم برای خوش خدمتی به اسرائیل معمولا در حملات مکرر به این جاده باهم در رقابتند اما همیشه دست از پا درازتر پیش اربابشون خجالت زده برمی گردن و اظهار عجز و ناتوانی می کنن! جالبه بدونید فاصله طول جاده که تکفیریها از دو طرف اون می تونن حمله ور شن بیش از چند صد کیلومتره و این سختی نگه داشتن این جاده مهم رو می رسونه!

سردار حاج حسین بادپا در کنار سردار قاسم سلیمانی

تصویر حاج حسین در کنار سردار سلیمانی

اون شب هم از شبهایی بود که دشمن از ناحیه ایستگاه برق حمله سنگینی رو شروع کرده بود و با تعداد بالایی از نیروها و امکانات فراوانش به جاده زده بود اما مثل همیشه با اراده پولادین بچه ها روبرو شد آتش سهمگین دشمن به حدی بود که از زمین و زمان انواع و اقسام گلوله ها و سرب های داغ سرازیر شده بود و خمپاره های سبک و سنگین مانند دانه های باران روی بچه ها می ریخت و طوری شده بود که همه یقین پیدا کردن یا امشب اسیر می شن و یا شهید خیلی ها در فکرشون اومد که یک عقب نشینی صورت بگیره اما حاج حسین بشدت مخالفت می کرد و مثل شیر می غرید و نیروها رو سازماندهی و به اونها رسیدگی می کرد.

حاج حسین می دونست در صورت عقب نشینی جون شش هزار نفر به خطر می افته و تکفیریها به محض تسلط دریای خون راه می اندازن می دونست پادگان ازرع سقوط می کنه و در نهایت این عقب نشینی ممکنه مقدمات سقوط دمشق رو فراهم کنه حاج حسین فریاد می زد و می گفت من امشب اومدم تا خونم به زمین ریخته بشه اما از عقب نشینی خبری نیست...همین مقاومت بالا هم باعث شد جمع بیست و پنج نفری بچه ها در مقابل جمع چند صدنفری اونها به پیروزی برسن و تکفیریها عقب بکشن.

در حالی که بچه ها محاصره شده بودن و احتمال اسارت قوت پیدا کرده بود یکی از تانک های نیروهای خودی بدون توجه به سلاحهای ضدزره دشمن شروع به پیشروی می کنه و بچه ها هم که می دونستن شهادت در انتظارشون هست عاشورایی حمله می کنن و در نهایت تعجب می بینن دشمن در حال عقب نشینی و فرار هست. البته در این عملیات شش نفر از دوستان افغانی به شهادت رسیدن و یک نفر هم(شهید سید علی جعفری) به اسارت دشمن درآمد علت اسارت هم بیهوشی سید به علت جراحت بوده و فردای اون روز بچه ها تو صفحه اینترنتی و خبری دشمن می بینن سید علی رو اعدام و شهید کردن.

بعد از عملیات بچه های شنود مخابرات خبر دادن که تکفیریها در مکالماتشون تعداد کشته هاشون رو بیش از صد نفر اعلام کردن و این غیر از آمار مجروحانشون بود! اگر اونشب حاج حسین ایستادگی نمی کرد شاید امروز خبری از دمشق هم نبود...

خاطره ای از آخرین یاد داشت شهید مهدی صابری فرمانده خط شکن نیروی ویژه تیپ فاطمیون

ع-ت

شهید مهدی صابری فرمانده گروهان ویژه خط شکن تیپ فاطمیون

سید تعریف می کرد و می گفت داشتیم به منطقه عملیاتی اعزام می شدیم در راه یک نوار نوحه سینه زنی گذاشته بودم این نوار را با مهدی زیاد گوش کرده بودم و کاملا برامون تکراری بود. برای همه معمول اینه که وقتی یک نواری تکراری می شه دیگه اون حس و حال و اشتیاق اولیه برای گریه کردن به وجود نمی یاد خصوصا اینکه اون نوار مداحی "نوحه" باشه نه "روضه".

شهید مهدی صابری فرمانده گروهان ویژه خط شکن تیپ فاطمیون

 اما اونروز با روزهای دیگه فرق می کرد یک نواری که قبلا بیش از ده ها بار انرو گوش کرده بودیم در ماشین گذاشته بودم و به راهمون ادامه می دادیم همینکه داشتم رانندگی می کردم متوجه شدم مهدی به پهنای صورتش داره اشک می ریزه و گریه می کنه تو حال و هوای خودش بود بعد دیدم یک ورقه کاغذ برداشت و شروع کرد به نوشتن. در حال نوشتن بود که به مقصد رسیدیم و وقتی ماشین ترمز کرد مهدی هم سرش را از اون برگه بلند کرد و اون رو روی داشبورت ماشین گذاشت و رفتیم برای عملیات... بعد از عملیات ایندفعه تنها بسوی ماشین برگشتم چون مهدی آسمانی شده بود در حال روشن کردن ماشین بودم که یک دفعه دیدم برگه ای کف ماشین افتاده اون رو برداشتم و نگاهش کردم بله همون برگه ای بود که مهدی در حال نوشتن مطالبی روی اون بود آخرین نوشته آقا مهدی! قطعه شعری در وصف حضرت علی اکبر علیه السلام! مهدی عاشق حضرت علی اکبر(علیه السلام) بود وقتی ازش پرسیدم اسم گروهان ویژه خط شکنت رو چی بذاریم فوری گفت بگذارید گروهان حضرت علی اکبر(علیه السلام) حتی اسم هیات عزاداری محله اشون هم به اسم علی اکبر(علیه السلام) هست وقتی می خواست آقا رو صدا بزنه می گفت علی اکبر لیلا! ابتدای شعرش هم همین رو گفته.

«بسم‌ الله الرحمن الرحیم»

یا علی اکبر لیلا؛

عشقت میان سینه من پا گرفته * شکر خدا که چشم تو ما را گرفته

دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی * حالا که کار عاشقی بالا گرفته

عمریست آقاجان دلم از دست رفته * پایین پای مرقدت ماوا گرفته

گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب * شش گوشه هم با نور تو ماوا ...

شعری که با رسیدن ماشین به مقصد نتونست کلمه آخرش رو کامل کنه! حالا فهمیدم انروز گریه جانسوز مهدی برای کدام یک از اولیای خدا بود! کسی که مهدی به او علاقه زیادی داشت و همین علاقه هم باعث شد حضرت علی اکبرعلیه السلام او را به مهمانی خود قبول کنه. مهدی جان سلام ما رو به آقا برسون...